تـولد 1 و 2 و 3 سالگی برسین
خورشید زندگی من در روز چهارشنبه 21/5/88 ساعت 22:40 دقیقه در بیمارستان
خاتم الانبیاء تهران طلوع کرد ومن پس ازشنیدن صدای قلبش وتکانهای مداومش درون
شکمم دوباره با در آغوش گرفتنش گرمای وجودش را حس کردم گرمایی که تا امروز
تمام وجودم را گرفته واکنون خورشیدک من با حضورش زندگیم را گرم و شیرین کرده
است. میلادت مبارک خورشید تابان من
اولین سال تولدت مثل یک فرشته کوچولو نشسته بودی ومامان هر کاری دلش می خواست می کردتو
دنیای خودت همه چیز را عجیب وغریب می دیدی وتعجب کرده بودی
در سال دوم تولدت حسابی مامان رو اذیت کردی اصلا نمی نشستی ومدام شیطنت می کردی آخرش
هم اشک مامان رو در آوردی آخه نمیذاشتی عکس بگیرم
در سال سوم خودت از من خواستی که تو را به آرایشگاه ببرم ودر عکاسی خودت ژست هاتو می گرفتی
این بارخیلی خوب همه چیز رو میفهمیدی چون یک سال بزرگتر و عاقل تر شده بودی عسل قشنگم.